با فکر به تو حتی سیگار هم مرا نشئه میکند..
غرق میشوم در آغوشی که نیست!
مست چشمانی میشوم که الکل ندارد...
با فکر به تو دنیایم رنگی میشود..
لبانم آشتی میکند با لبخند..کِش می آید،ترک میخورد،میسوزد،
اینروزها خندیدن چه دردناک است!!
بگذریم..درد خوشایندیست،سیاه نکنم این توهمات قرمز دوستداشتن را!
پرنده میشوم پرواز میکنم به اوج خیال..
میشنوم صدای نفسهایت را،پشت هم میدوند برای رسیدن به لمس تنم..
هوا سرد است،تنم یخ زد،این تبِ بی تو بودن است.میبینی؟
نه...تو کجایی که ببینی!!
پرندۀ خونین بال،اوج خیال را دریاب!سخت است پرواز با بالی شکسته!
اوج خیال،روزی دستیافتی ترین باور لحظه هایم بود اما افسوس.......
نظرات شما عزیزان: